مظهرایستادگی



 

 


فرمانده سپاه قمربنی‌هاشم(ع) گفت: شهید صیاد شیرازی عامل وحدت ارتش و سپاه در دوران دفاع مقدس بود.

صیاد شیرازی

سردار رضا محمدسلیمانی افزود: امیر سپهبد علی صیاد شیرازی یکی از امرای بسیجی و نمونه و در واقع مالک اشتر دوران جنگ بود. ویژگی‌های منحصر به فرد ایشان در زندگی فردی و اجتماعی به عنوان یک الگو در ابعاد عملی و نظری مطرح شده است.

وی یادآور شد: شهید صیاد شیرازی با قلب خود فرماندهی می‌کرد و با اخلاق، گفتار و حرکات خود نقش قابل توجهی در سیر تکاملی رفتار جوانان عاشق ولایت و انقلاب در عرصه دفاع مقدس داشت.

سردار محمدسلیمانی ادامه داد: شهید صیاد شیرازی نمونه بارز یک انسان مخلص و فداکار بود و رفتار و گفتارش در همه صحنه‌ها به عنوان یک مدیر ممتاز سرمشق همگان بود. در زمینه ارتباط با زیرمجموعه نیز بسیار دقیق و مشفقانه عمل می‌کرد به طوری که هر کسی در اولین برخورد با ایشان، شیفته اخلاق، منش و گفتارش می‌شد.

وی اظهار کرد: شهید صیاد کسی بود که در دوران فرماندهی خود در دوران دفاع مقدس حتی با صحبت کردن خود پشت بی‌سیم به رزمندگان روحیه می‌داد.

 

سردار محمدسلیمانی اظهار کرد: یکی از رموز موفقیت سپاه در برنامه‌ها و عملیات‌های موفق خود، همکاری و هماهنگی تنگاتنگ با ارتش بود و شهید صیاد شیرازی در این بین نقش مۆثری داشت.

وی افزود: شهید صیاد شیرازی بارها تا مرز شهادت پیش رفته بود. این شهید در طول هشت سال دفاع مقدس در جبهه‌های کردستان، جنوب و غرب فرماندهی داشت و شهادت آرزوی دیرینه‌اش بود اما دشمنان به این دلیل که شهید صیاد شیرازی الگو و اسوه همه رزمندگان و یاور ولایت بود و نمره ممتازی در فداکاری در دوران دفاع مقدس داشت، او به شهادت رساندند. دشمنان می‌خواستند با ترور شهید صیاد شیرازی، به اهداف خود برسند اما خون این شهید موجب شد مردم با سیر عملی و نظری ایشان بیشتر آشنا شوند.

شهید صیاد شیرازی الگو و اسوه همه رزمندگان و یاور ولایت بود و نمره ممتازی در فداکاری در دوران دفاع مقدس داشت.

 

وی با بیان اینکه به دلیل فداکاری شهید صیاد شیرازی در عملیات مرصاد»، این عملیات را بام شهید صیاد شیرازی می شناسند خاطرنشان کرد: در محور عملیات های جنوب، هم ارتش و هم سپاه نقش داشتند و بیشترین نقش هماهنگی و همکاری بین ارتش و سپاه را شهید صیاد برعهده داشت. شهید صیاد شیرازی در این عملیات و همگام با فرماندهان سپاه مانند دو بازوی قدرتمند عمل می‌کرد.

به گفته وی،مدیریت و روحیه بسیجی این شهید باعث شده بود تا همه رزمندگان جدای از ارتشی یا سپاهی بودن به ایشان عشق بورزند و ایشان را متعلق به ارتش، سپاه و بسیج بدانند.

سردار محمدسلیمانی اظهار کرد: بارها پیش آمده بود که می‌گفت: زمانی که بوی شما پاسداران به من می‌خورد، بهشتی می شوم». خود را متعلق به همه نیروهای مسلح و وفادار به انقلاب می‌دانست.

 

بخش فرهنگ پایداری تبیان


 

 

 

 

فراخوان دومین جشنواره فعالان دفاع مقدس و مقاومت در فضای مجازی منتشر شد.

با اعلام دبیرخانه دومین جشنواره فعالان دفاع مقدس و مقاومت در فضای مجازی، فراخوان این جشنواره که با امکان ثبت‌نام در سایت جشنواره فراهم خواهد بود، به شرح ذیل می­باشد:

بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس با همکاری نخبگان جوان، فعالان مردمی، مراکز فرهنگی، دانشگاه ها،  و نهادهای لشکری و کشوری دومین جشنواره فعالان دفاع مقدس و مقاومت در فضای مجازی را با هدف تبیین، انعکاس و ترویج ارزش‌ها و فرهنگ غنی دفاع مقدس و مقاومت در فضای مجازی و به منظور تقدیر از آثار برگزیده‌ی فعالان این حوزه در قالب بخش­های زیر برگزار می­کند:

  1. پایگاه‌های اطلاع‌رسانی و خبری
  2. پیام‌رسان‌ها و شبکه‌های اجتماعی
  3. نرم‌افزارهای کاربردی
  4. هنرها و سرگرمی­های دیجیتال
  5. بخش آزاد

بدین وسیله از کلیه علاقه­مندان فعال در فضای مجازی دعوت می­شود جهت کسب اطلاعات بیشتر و ثبت آثار خود به پایگاه اینترنتی دبیرخانه جشنواره به نشانی www.defafestival.com مراجعه کنند.

مهلت ارسال آثار پایان بهمن 1398 می­باشد.

 



مجاهدت و مقاومت دلاورمردان ارتش جمهوری اسلامی در برابر تعدی آشکار دشمن بعثی به ایران‌زمین، ساعاتی بعد از نخستین حمله هوایی دشمن آغاز شد.

نگاهی به رشادت های دلاورمردان ارتش در هشت سال دفاع مقدس

به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم ، مجاهدت و مقاومت دلاورمردان ارتش جمهوری اسلامی در برابر تعدی آشکار دشمن بعثی به ایران زمین، ساعاتی بعد از نخستین حمله هوایی دشمن آغاز شد. روز 31 شهریورماه سال 1359، نیروی هوایی عراق، با حمله به فرودگاه‌ها و مراکز نظامی و غیرنظامی ایران، جنگ تحمیلی را رسماً آغاز کرد. رژیم بعث مدعی بود که در این حمله بیشتر پایگاه‌ها و باندهای پرواز ایران را از بین برده و ارتش ایران عملاً فاقد نیروی هوایی شده است. اما کمتر از 20 ساعت بعد، 140 فروند هواپیمای جنگنده نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در آسمان بغداد ظاهر شد و مراکز حساس نظامی دشمن را به چنان جهنمی مبدل کرد که صدام، در یک هذیان‌گویی آشکار، مدعی پرواز هواپیماهای جنگنده از سوریه شد. حمله برق‌آسای سلحشوران نیروی هوایی ایران و عبور آنها از دیوارهای ضدهوایی مجهز به موشک‌های سام»، نشان داد که با وجود برخی مشکلات و نوپا بودن نهال انقلاب اسلامی، ارتش مکتبی برخاسته از متن مردم، می‌تواند در کمترین مدت، پاسخی دندان شکن به دشمن م بدهد. حدود سه ماه بعد، در 7 آذرماه سال 1359، نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، در حمله‌ای جانانه، نیروی دریای مان بعثی را نابود کرد و باعث ناامیدی کامل دشمن از عملیات دریایی، تا پایان جنگ تحمیلی شد. از آن پس، نیروهای جان برکف ارتش جمهوری اسلامی ایران، در کنار سلحشوران سپاه و بسیج، طی عملیات‌ متعدد، ضرباتی سخت و خردکننده بر دشمن وارد کردند. بدون تردید، نقش ارتش جمهوری اسلامی ایران در سال‌های پرالتهاب جنگ تحمیلی و روزهای پایداری و مقاومت، مثال زدنی و انکارناپذیر است.

حضور در عملیات متعدد سرنوشت‌ساز

با وجود شرایط خاص روزهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی و انسجام نداشتن نیروهای نظامی کشور، سربازان جان بر کف ارتش جمهوری اسلامی ایران توانستند، در عملیات‌ مختلف زمینی نیز ضربات سنگینی به مان وارد کنند. پایداری یگان‌هایی از لشکر 21 حمزه و گردان تانک لشکر 77 ثامن‌الائمه(ع) در برابر دو لشکر تا بن دندان مسلح دشمن بعثی، در منطقه پل نادری»، مانع از اشغال این منطقه توسط دشمن شد. در همان روزها، واحدهایی از نیروهای ارتش توانستند سربازان م را از قصر شیرین عقب برانند و این شهر را از دشمن پس بگیرند. با این حال تا مهرماه سال 1360، هنوز بخش‌هایی از خاک ایران در اشغال دشمن بود. روز پنجم مهرماه سال  1360، نیروهای ارتش جمهوری اسلامی ایران، در کنار رزمندگان سپاه پاسداران و بسیج، حماسه‌ای جاودانه را رقم زدند و با شکست حصر آبادان، ضربه‌ای محکم به مواضع دشمن وارد آوردند. حملات سربازان ایران، چنان سخت و غافلگیرانه بود که 3 لشکر زرهی دشمن، شامل 8 تیپ مکانیزه، به طور کامل منهدم و 160 دستگاه تانک و نفربر، 150 دستگاه خودرو، 30 دستگاه بولدوزر و مقادیر زیادی سلاح سبک و سنگین، به غنیمت گرفته شد. در عملیات پیروزمندانه سربازان دلیر ایران، دشمن م با دادن 2 هزار کشته و زخمی و 00 اسیر، ناچار به عقب نشینی شد. به این ترتیب، 150 کیلومتر مربع از خاک کشورمان، از لوث وجود دشمن پاک شد.

این نخستین عملیاتی بود که در آن، جان برکفان ارتش جمهوری اسلامی ایران با رزمندگان سپاه و بسیج، در هماهنگی کامل بودند. برکناری بنی‌صدر از فرماندهی کل قوا، نقش مهمی در این موفقیت داشت. دو ماه بعد، در آذرماه سال 1360، این وحدت و همبستگی، ثمری دیگر داد و در عملیات طریق‌القدس، شهر قهرمان‌پرور بستان پس از 427 روز اشغال، آزاد شد. روزهای نخست فروردین ماه سال 1361، مقدمات عملیات بزرگ بیت‌المقدس برای آزادسازی خرمشهر از دست مان عراقی، فراهم شد و عملیات ظفرمندانه فتح‌المبین، با همکاری نیروهای ارتش جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران در سه مرحله به اجرا درآمد. طی این عملیات، جاده دهلران، دشت‌عباس، عین خوش و مناطق دشت چنانه و زمین‌های سرخه، آزاد و شهرها و مناطق دزفول، شوش، اندیمشک، پایگاه چهارم شکاری، جاده سراسری اندیمشک – اهواز و صدها روستای این منطقه از زیر آتش دشمن خارج شد. حاصل تجارب ارزشمند این عملیات، تشکیل قرارگاه عملیاتی مشترک سپاه و ارتش(قرارگاه کربلا) بود که نقشی محوری در عملیات بیت‌المقدس و آزادسازی خرمشهر ایفا کرد؛ عملیاتی که با رمز یا علی بن ابیطالب(ع)» آغاز شد. طی این عملیات بزرگ و غرورانگیز، شهرهای خرمشهر و هویزه آزاد شدند و دشمن با دادن 16 هزار و 500 کشته و 19 هزار اسیر، از سرزمین ایران بیرون رانده شد. پس از آن، دلاورمردان ارتش و سپاه پاسداران، با تعقیب دشمن و تداوم عملیات نظامی، دست به طراحی عملیات رمضان زدند؛ عملیاتی که این بار در داخل خاک دشمن و در پاسخ به تهاجم ناجوانمردانه به مرزهای ایران، اجرا شد. ارتش جمهوری اسلامی ایران در این عملیات نیز حضوری مقتدرانه و فعال داشت. عملیات‌ ثارا.» در منطقه عملیاتی قصرشیرین، حسین‌بن‌علی(ع)» در منطقه عملیاتی میمک، محرم» در منطقه عملیاتی موسیان و ده‌ها عملیات مشترک درون مرزی و برون مرزی، با همکاری ارتش و سپاه با موفقیت اجرا شد.

عملیات زنجیره‌ای ظفر

والفجر 8» یکی از بزرگ ترین و تأثیرگذارترین عملیات‌ رزمندگان سلحشور ایرانی، طی جنگ تحمیلی 8 ساله محسوب می‌شود. برای اجرای این عملیات مهم، ارتش جمهوری اسلامی ایران، مانند سپاه پاسداران، دست به طراحی سلسله‌ عملیات‌ ظفر» زد. عملیات ظفر یک» در منطقه مجنون، ظفر 2» در منطقه پنجوین، ظفر 3» در منطقه شمال غرب و ظفر 4» در منطقه فکه، توسط نیروهای جان برکف ارتش جمهوری اسلامی ایران طراحی و اجرا شد. پس از انجام این چند عملیات، ارتش جمهوری اسلامی ایران و سپاه پاسداران عملیات ایذایی ام الرصاص» را به صورت مشترک و برای فریب دشمن انجام دادند. سرانجام، با اجرای عملیات والفجر 8» در ساعت 22 روز 20 بهمن‌ماه سال 1364، رزمندگان شجاع ایران با عبور از رود خروشان اروند، شهر راهبردی فاو را تسخیر کردند و ضربه ای کاری به نیروهای دشمن وارد آوردند.

یادی از شیر صحرا

طی دوران هشت سال دفاع مقدس، دلاورمردان ارتش جمهوری اسلامی ایران، شهدای گرانقدری را در راه پاسداری از میهن اسلامی تقدیم کردند؛ بزرگانی که زندگی و مجاهدت‌های هر کدام از آنها، الگویی ناب و نیکو برای جوانان امروز است. سرلشکر شهید حسن آبشناسان یکی از این قهرمانان نام‌آور بود؛ فرمانده قرارگاه حمزه سیدالشهدا، فرمانده لشکر 23 نیروهای ویژه هوابرد ارتش جمهوری اسلامی ایران، استاد آموزشی جنگ‌های چریکی و نامنظم و طراح و مجری عملیات قادر». شهید آبشناسان فرمانده‌ای بود که نامش لرزه بر اندام مان بعثی می‌انداخت. او افسری با ایمان، منضبط، ورزیده، باهوش و شجاع بود. شهید آبشناسان که استاد دوره‌های تکاوری و رنجر محسوب می‌شد، در اوایل جنگ مسئولیت آموزش نیروهای جوان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را برعهده داشت. حضور او در کنار رزمندگان و سخنان سرشار از هیجان و انرژی‌اش، سختی‌های نبرد را برای سربازان آسان می‌کرد. شهید آبشناسان در میان اهالی منطقه دشت عباس، به شیر صحرا» معروف بود. رشادت‌ها و دلاورمردی‌های او، صفحاتی زرین در تاریخ ارتش جمهوری اسلامی ایران بر جای نهاد. بی‌تردید، شهید آبشناسان یکی از مهم ترین و محکم‌ترین حلقه‌های اتصال میان ارتش و سپاه پاسداران بود. او به نیروهای مردمی اعتقاد فراوانی داشت. ماجرای رویارویی او با ژنرال عبدالحمید، فرمانده مورد علاقه صدام، در دشت عباس، یکی از غرورانگیزترین وقایع دوران جنگ تحمیلی است. شهید آبشناسان در نبردی نابرابر، دو لشکر گارد ریاست جمهوری عراق را که دوره‌های کماندویی ویژه دیده بودند، به دام انداخت و پس از وارد آوردن تلفات سنگین به آنها، تعداد زیادی از مان و از جمله، ژنرال عبدالحمید را به اسارت درآورد. شهید آبشناسان، امیر سرافراز ارتش اسلام، سرانجام در منطقه سرسول کلاشین» عراق، در اثر اصابت ترکش موشک‌های دشمن، به شهادت رسید.

به یاد صیاد دل‌ها

برای کسانی که با رویدادهای جنگ تحمیلی و رشادت‌های فرزندان این مرز و بوم در آن روزهای پرالتهاب آشنایی دارند، بدون ‌تردید نام شهید سپهبد علی صیاد شیرازی، نامی آشنا و پرجاذبه است؛ دارنده نشان درجه یک فتح، دوست و همراه شهید چمران در منطقه عملیاتی غرب، مؤسس قرارگاه حمزه سیدالشهدا، فرمانده نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران، نماینده رهبری در شورای عالی دفاع، طراح عملیات پیروزمندانه مرصاد و جانشین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح. شهید صیاد شیرازی برای آنان که او را می‌شناختند، اسوه رشادت و ایمان بود. شهید صیاد شیرازی از جمله افسرانی بود که در دوران پر فراز و فرود انقلاب اسلامی، در کنار مردم ایستاد. او مدافع انقلاب و دوستدار راستین امام(ره) بود. شهید صیاد شیرازی در طراحی عملیات سرنوشت‌ساز جنگ تحمیلی، مانند طریق القدس، فتح‌المبین، بیت‌المقدس، رمضان، مسلم‌بن‌عقیل، مطلع‌الفجر، محرم، والفجر یک تا 9، خیبر، بدر و قادر، حضوری تأثیرگذار داشت. این سردار رشید ارتش اسلام، سرانجام در بامداد روز 21 فروردین‌ماه سال 1378، به دست منافقین کوردل به شهادت رسید.

منبع:خراسان

انتهای پیام/


مشاهده نام درخشانِ این سردارِ دشمن شکنِ حضرت حیدر(صلوات الله علیه) در قلب بزرگ ترین گارِ شهدای جهان اسلام بسیار تاثرگذار و تکان دهنده است .

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق ، پرسه زدن های گاه و بی گاه خبرنگار مشرق در بهشت زهرای تهران ، همواره پربرکت و خیر بوده است. گلستانی که در آن سی هزار گلِ سرسبد آفرینش به امانت سپرده شده اند ، باید هم گنجینه ای باشد از لطایف و ظرایف . روحمان با یادشان شاد.
در بهشت زهرای تهران ، تنها یک شهید با نام مالک اشتر» وجود دارد. شاید بتوان ادعا کرد که در گار شهدای سراسر کشور نیز تنها همین شهید عزیز به چنین نام شریف و گرانسنگی مفتخر است. گرچه حضرت مالک اشتر»(علیه السلام) از جایگاه و شرفی منحصربفرد در میان رجالِ شیعه برخوردار است اما نام گذاری فرزندان به نام ایشان امری بسیار نامتعارف است . اما حالا ، مشاهده ی نام درخشانِ این سردارِ دشمن شکنِ حضرت حیدر(صلوات الله علیه)  در قلب بزرگ ترین گارِ شهدای جهان اسلام بسیار تاثرگذار و تکان دهنده است . آفرین به آن پدر و مادری که خلوصِ تشیعِ و محبت خود را این گونه به ساحت مولایشان اظهار کردند و مرحبا بر این فرزندِ شیرپاک خورده که حرمت و عزت این نام را با خون خود به اثبات رساند.
شفاعتش در روز نصیبمان باد



شهید مالک اشتر آذری
متولد 1348
پرگشوده در 1366
منطقه ی عملیاتی ماووت»
بهشت زهرا(صلوات الله علیها) - قطعه29 - ردیف 150 - شماره16

سَلَامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَیَوْمَ یَمُوتُ وَیَوْمَ یُبْعَثُ حَیًّا


پیروی انقلاب اسلامی

انقلاب اسلامی نه یک حادثه‌ی منطقهای که یک حادثه‌ی تاریخی است.

اساساً هر انقلابی، در جغرافیای انسانی، مثل زله و آتشفشان در جغرافیای طبیعی است. زله و آتشفشان ازلحاظ اصل بروز، ناشی از تکاثُف انرژیهای مختلف طبیعی است. انقلاب هم در جغرافیای انسانی، ناشی از انباشته شدن انرژیهای انسانی و انفجار این انرژیها است. ازلحاظ تأثیر هم همینجور است، هر زلهای در هرجای دنیا اتفاق بیفتد و هر آتشفشانی در هر جای دنیا که مشتعل میشود، علاوه بر تأثیرات منطقهای و محدودی که دارد، در کل مسائل طبیعیِ جهان اثری دارد، یا ضعیف یا قوی.

همه‌ی انقلابها این تأثیر را در کل مسائل جهانی دارند، یا کم است یا زیاد. همه‌ی انقلابها در مناسبات بشری و در ارتباط میان ملتها، در موضعگیری تها و در جغرافیای ی عالم یک تأثیری میگذارند. با این تعبیر باید گفت که هر انقلابی جهانی است. همان انقلابی هم که بهوسیله‌ی یک عده جوان، در یک گوشهای از دنیا، در یک کشور کوچکِ دو، مثلاً سه میلیونی بروز میکند، یک حادثه‌ی جهانی است. هیچ انقلابی را نمیشود محدود به مسائل منطقهای کرد، لااقل بروز، حدوث و ایجادش اینجور است.

البته تأثیرات انقلابها بر حوادث جهانی یکسان نیست.

هرچه آثار و تأثیراتی که یک انقلاب بر حوادث جهانی میگذارد، سریعتر باشد، فراگیرتر باشد، ماندگارتر باشد، آن انقلاب بزرگتر است.

گاهی این تأثیرات بهنحوی است که انقلاب را بهشکل یک واقعه‌ی تاریخی در میآورد. واقعه‌ی تاریخی یعنی آن واقعهای که در تاریخِ بعد از خودش هم، دارای علائم و تأثیراتی است. فقط در زمان خود تأثیر نمیگذارد، بلکه یک دوره‌ی بعد از خودش را هم میسازد که همه‌ی انقلابها اینجور نیستند.

اگر انقلابی این سه خصوصیت داشته باشد؛ اول، یک جهانبینی و تلقّی از عالم ارائه بدهد؛ دوم، پایگاه مهمی که در وضع زندگی عالم تعیینکننده است از استکبار بگیرد؛ و سوم، حوزه‌ی تأثیر آن وسیع باشد؛ این انقلاب از سطح منطقهای و جهانی هم بالاتر است، این یک انقلاب ماندگار و تاریخی است. این انقلاب یک انقلاب برجسته است. انقلاب اسلامی ایران اینگونه بود.

در دهه‌ی شصت و هفتاد، حوادث و وقایع انقلابیِ زیادی اتفاق افتاده، از اقصای آسیا تا آفریقا و تا آمریکای لاتین؛ وقایعی که هرکدامی، یک تأثیر بر جغرافیای ی جهان داشت. اما میخواهم این را بگویم که انقلاب اسلامی در میان همه‌ی این انقلابها از جهت ارائه‌ی یک تلقّی جدید از جهان و یک جهانبینی جدید به انسانها، استثنایی بود. بقیه‌ی انقلابهایی که در این دو دهه اتفاق افتادند، درحقیقت ادامه‌ی انقلاب شوروی هستند. همان تلقّی، همان فکر و همان راه حل در مسائل جهانی را ارائه میکنند، چیز جدیدی نمیگویند.

لذا شما میبینید که تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، در کشورهای جهان سوم، حتی در کشورهای اسلامی، هرگاه یک عده روشنفکر میخواهند یک حرکتی را انجام بدهند و اعتراضی کنند، ایدئولوژیشان مشخص است؛ حرکت، حرکت چپ است؛ نظامات، همان نظاماتی است که در انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ در کشور روسیه دیده شده است.

 

* حادثه‌ی تاریخی انقلاب

حادثه‌ی تاریخی انقلاب

* خصوصیات انقلاب ماندگار و تاریخی

۱. ارائه جهانبینی و تلقّی از عالم

انقلاب اسلامی در طول این دو دهه که صد در صد بر مبانی خودش استوار شد اولین انقلابی است که هیچ مبانی انقلابهای گذشته را ـ انقلاب اکتبر ـ با خودش همراه نکرد.

یعنی جنبه‌ی التقاط از تفکر مارکسیستی نداشت. یک تلقّی جدید را در دنیا ارائه کرد. آن تلقّی جدید عبارت بود از توحید، تکریم انسان، عَبَث نبودن آدمی، عبث نبودن خلقت انسان اَفَحَسِبتُم اَنَّما خَلَقناکُم عَبَثًا وَ اَنَّکُم اِلَینا لا تُرجَعونَ»، مسئله‌ی صیرورت و رجوع انسان به خدا اِنّا لِلهِ وَ اِنّا اِلَیهِ راجِعونَ»، عدالت اجتماعی برطبقِ نسخه‌ی اسلامی، نه برطبقِ نسخه‌ی مارکسیستی، معنویت انسان و اینکه انسان دارای بعد معنوی است، و باید این بعد معنوی در برنامهریزیهای بشر دیده بشود، ملاحظه بشود و پرورش داده بشود و به چشم اعتبار نگاه بشود. میبینید اینها هیچکدام در انقلابهای قبلی وجود نداشته.

معنویت

البته من در دنیای اسلام، انقلابهایی که با نام اسلام بهوجود آمده را میشناسم، به آنها ارج هم میگذاریم. لکن آن انقلابها را مشاهده میکنیم که همچنان اسلامی نماندند. اگرچه ریشهها و زمینههای اوّلیشان اسلامی بود، اما آنوقتیکه منفجر میشد، درحقیقت قرآن نبود که بالا میرفت و روی پرچم قرار میگرفت، تفکرات دیگری بود، نظرات دیگری بود که این چیزِ روشن و واضحی است و نیاز به اثبات و استدلال هم ندارد. خود آن کسانی هم که آن انقلابها را راه انداختند و اداره کردند، غیر از این ادعایی ندارند، آنها هم همین را میگویند.

تنها انقلاب اسلامی بود که براساس ارزشهای اسلامی، پایههای اسلامی، تفکرات اسلامی، سرفصلهای جدید در زندگی انسان بهوجود آورد، بنا شد، منفجر شد و نظام حکومتی تشکیل داد.

و از اینکه اصولش با اصول دنیا یکسان نیست خجالت هم نکشید و از اینکه دنیا بسیاری از مسائل او را قبول ندارد احساس حقارت نکرد، بسیاری از اصول قابل قبول انقلابیون رایج دنیا را قبول ندارد؛ بلکه احساس افتخار کرد. گفت این اسلام است، این قرآن است، این کلام خداست، این رسالت من است. این خصوصیت انقلاب اسلامی است.



فرمانده فراموش‌شده

‌می‌گویند صدام برای سر تیمسار ضرغامی جایزه تعیین کرده بود. او با وجود آنکه در خرمشهر چندین بار مجروح شد، اما از جبهه خارج نشد. ترکش‌های گلوله‌های دشمن تا آخر عمر بر تن او وجود داشت. اگر حضور او و نیروهایش نبود، معلوم نبود وضعیت جنگ چگونه پیش می‌رفت

 
 تیمسار داریوش ضرغامی
خرمشهر سرزمین گمنام‌هاست. فرقی نمی‌کند فرمانده باشد یا سرباز، نظامی باشد یا غیرنظامی، در هر مقام و جایگاهی خرمشهر برای هر قشری میعادگاه دل‌های عاشق است. قلب‌هایی که برای ایران باصلابت می‌تپد. نخستین روز‌های جنگ این را به خوبی ثابت کرد. دشمن خوش‌خیال م رؤیای اشغال سریع خرمشهر را داشت و در یک بزنگاه تاریخی هر کس با هر توانی از هر نقطه کشور خودش را به این شهر بندری رساند تا دست دشمن را از خاکمان کوتاه کند. در آن روز‌های سخت، تکاوران نیروی دریایی پیشتاز مقاومت بودند. با تمام وجود آمدند و مقاومت کردند و از بی‌مهری روزگار در لابه‌لای صفحات تاریخ گم شدند تا ما امروز کمتر تکاوران قهرمان اوایل جنگ را بشناسیم.

از همان اولین روز جنگ، ارتش بعثی بر خاک ایران تاخت تا در عرض چند روز جنوبش را مال خود کند. در تحلیل آن‌ها نیرو‌های نظامی ایرانی ضعیف و مقاومت مردمی شکننده بود. در معادلات‌شان روی کاغذ همه چیز ساده و راحت به نظر می‌رسید؛ یک حمله برق‌آسا با تمام قوا بر نیرو‌های نظامی بدون انسجام ایران خیلی زود کار را یکسره می‌کرد، اما آن‌ها در معادلات‌شان لحاظ نکردند جنگ فقط به ابزارآلات و تسلیحات نیست. جنگ فقط به نقشه‌های کلاسیک روی کالک‌های عملیاتی نیست بلکه جایی دیگر سرنوشت جنگ‌ها رقم می‌خورد. آن‌ها حساب غیرت و مردانگی و ایثار مردان ایرانی را نکرده بودند. قطعاً تا آن زمان نمی‌فهمیدند که مگر می‌شود با غیرت هم جنگید و رزمندگان ثابت کردند که با غیرت و مردانگی هر کاری می‌توان کرد.

عراق در آخرین روز شهریور ۱۳۵۹ حملاتش را به خاک ایران آغاز کرد و مردم را در شوک و بهت فروبرد. مردم خرمشهر که بیشتر از شهر‌های دیگر زیر آماج بمباران هواپیما‌های بعثی قرار داشتند، صدای پوتین‌های سربازان عراقی را می‌شنیدند که هر لحظه نزدیک‌تر می‌شدند. آن‌ها از زمین و آسمان یورش آورده بودند و به کسی رحم نمی‌کردند. وحشت و ترس در شهر پخش شد و مردم هر چه داشتند، گذاشتند، جانشان را برداشتند و شروع به ترک شهر کردند.

این مردم تنها، به یک ناجی نیاز داشتند. کسی که قاصد خبر‌های خوش باشد. ناگهان ناخدا داریوش ضرغامی به همراه ۲۷۰ تفنگدار در مهر ۱۳۵۹ وارد آبادان شد. خبرش در میانه آن همه ترس و هراس برای مردم مسرت‌بخش بود و مایه قوت قلب‌شان. هیبت تکاوران وحشت را به دل دشمن انداخت. آن‌ها انتظار مواجهه با چنین نیرو‌های ورزیده و آماده‌ای را نداشتند.

ناخدا هوشنگ صمدی که در کنار تیمسار ضرغامی نقش مهمی در دفاع از خرمشهر داشت، درباره تأثیر تکاوران نیروی دریایی در آن روز‌های سخت می‌گوید: تکاوران محور اصلی مدافعان خرمشهر بودند. پشتیبانان صدام یعنی ابرقدرت‌های شرق و غرب و حاشیه خلیج فارس برای او طرحی تهیه کرده بودند که او بتواند خرمشهر را یک‌روزه تصرف کند، اما ۳۴ روز پشت دیوار‌های خرمشهر ایستاد. در این ۳۴ روز تکاوران برای تمام ارتش عراق خطرناک احساس می‌شدند. آن‌ها از سایه خود در خرمشهر می‌ترسیدند. اگر اسمی از تکاور می‌آمد تن‌شان می‌لرزید. به این ترتیب صدام برای سر فرماندهان جایزه تعیین کرد. این برای همیشه در دل تاریخ خواهد ماند که دلاوران نیروی دریایی، فرماندهانی، چون داریوش ضرغامی داشتند و کاری کردند که دشمن در پشت دیوار‌های خرمشهر با دادن تلفات بسیار سنگین ۳۴ روز معطل شود. وقتی هم خرمشهر را تصرف کرد هیچ‌گاه نتوانست پایش را به خرمشهر شرقی باز کند.» می‌گویند صدام برای سر تیمسار ضرغامی جایزه تعیین کرده بود. او با وجود آنکه در خرمشهر چندین بار مجروح شد، اما از جبهه خارج نشد. ترکش‌های گلوله‌های دشمن تا آخر عمر بر تن او وجود داشت. تیمسار ضرغامی نقشی مهم در آن روز‌ها داشت و اگر حضور او و نیروهایش نبود، معلوم نبود وضعیت جنگ چگونه پیش می‌رفت.

تیمسار ضرغامی این روز‌های آخر خسته از نامهربانی‌ها بود و چندی پیش در جمع دوستان دیرینش جان به جان‌آفرین تسلیم کرد و از میان‌مان رفت. او از بی‌وفایی مردم زمانه گله داشت. ناراحت و غمگین زیر پل خرمشهر این جملات را به همرزمان قدیمش گفت و اندکی بعد دار فانی را وداع گفت؛ انتظار مهمان‌نوازی نداریم، اما انتظار داریم به سراغ‌مان بیایید، احوال‌مان را بپرسید یا درب اتاق‌تان باز باشد ما به دیدنتان بیاییم. ما فراموش‌شدگان عرصه دفاع هستیم.»

مادران بسیاری در این مرز و بوم جوانان رشیدشان را تقدیم اسلام کرده اند اما سهم مادران شهدای گمنام پس از جنگ از شهید مفقودالاثر ابراهیم هادی» می‌شوند؛ شهیدی که برای بچه‌های جنوب شرق تهران و کسانی که اهل دل هستند، خیلی عزیز است البته این شهید برای جوان‌هایی که کتاب سلام بر ابراهیم» را خواندند، حال 

پهلوان بسیجی ابراهیم هادی از بنیانگذاران گروه چریکی شهید اندرزگو در جبهه گیلانغرب و ستاره ورزش کشتی کشورمان است؛ او در اول اردیبهشت سال ۱۳۳۶ در محله شهید سعیدی حوالی میدان خراسان به دنیا آمد؛ ابراهیم چهارمین فرزند خانواده بود؛ او در نوجوانی طعم تلخ یتیمی را چشید، از آنجا بود که همچون مردان بزرگ زندگی را پیش برد.

 
ابراهیم دوران دبستان را به مدرسه طالقانی رفت و دبیرستان را نیز در مدارس ابوریحان و کریم‌خان گذراند. او در سال ۵۵ توانست به دریافت دیپلم ادبی نائل شود. از همان سال‌های پایانی دبیرستان، مطالعات غیر درسی را نیز شروع کرد؛ حضور در هیئت جوانان وحدت اسلامی و همراهی و شاگردی استادی نظیر مرحوم علامه محمدتقی جعفری» بسیار در رشد شخصیتی ابراهیم مؤثر بود.
این شهید مفقود، در دوران پیروزی انقلاب شجاعت‌های بسیاری از خود نشان داد؛ همزمان با تحصیل علم به کار در بازار تهران مشغول بود و پس از انقلاب در سازمان تربیت بدنی و بعد از آن به آموزش پرورش منتقل شد.

یکی از کارهای ابراهیم انتقال مجروحان و شهدا از منطقه به عقب جبهه بود. گاهی اوقات پیکرهای مطهر شهدا در ارتفاعات بازی‌دراز بر شانه‌های ابراهیم می‌نشست تا به دست خانواده‌هایشان برسد.

**خاطراتی از ابراهیم؛

*عصر یک روز وقتی خواهر وشوهر خواهر ابراهیم به منزلشان آمده بودند هنوز دقایقی نگذ شته بود که از داخل کوچه سرو صدایی شنیده می شد.ابراهیم سریع از پنجره طبقه ی دوم نگاه کرد و دید شخصی موتور شوهر خواهرشان را برداشته و در حال فرار است.

ابراهیم سریع به سمت درب خانه آمد و دنبال دوید و هنوز چند قدمی نرفته بود که یکی از بچه محل ها لگدی به موتور زد و آقا ه با موتور به زمین خورد.تکه آهنی که روی زمین بود دست را برید و خون هم جاری شد. ابراهیم به محض رسیدن نگاهی به چهره پراز ترس و دلهره انداخت و بعد موتور را بلند کرد و گفت: سوار شو! همان لحظه را به درمانگاه برد و دست را پانسمان کرد.

کارهای ابراهیم خیلی عجیب بود و شب هم با هم به مسجد رفتند و بعد از نماز ابراهیم کلی با اون صحبت کرد و فهمید که آدم بیچاره ای است و از زور بیکاری از شهرستان به تهران آمده و ی کرده.

ابراهیم با چند تا از رفقا و نمازگزاران صحبت کرد و یه شغل مناسبی برای آن آقا فراهم کرد.مقداری هم پول از خودش به آن شخص داد و شب هم شام خورد و استراحت کردند.صبح فردا خیلی از بچه ها به این کار ابراهیم اعتراض کردند. ابراهیم هم جواب داده بود:مطمئن باشید اون آقا این برخورد را فراموش نمی کند و شک نکنید برخورد صحیح، همیشه کار سازه.

* عصر بود که حجم آتش کم شد، با دوربین به نقطه ای رفتم که دید بهتری روی کانال داشته باشم.آنچه می دیدم باور نکردنی بود. از محل کانال فقط دود بلند می شد ومرتب صدای انفجار می آمد. اما من هنوز امید داشتم.با خودم گفتم:ابراهیم شرایط بسیار بدتری از این را هم سپری کرده، نزدیک غروب شد.

من دوباره با دوربین به کانال نگاهی انداختم.احساس کردم از دورچیزی پیداست و در حال حرکت است.با دقت بیشتری نگاه کردم.کاملاً مشخص بود،سه نفر در حال دویدن به سمت ما بودند ودرمسیر مرتب زمین می خوردند و بلند می شدند وزخمی وخسته به سمت ما می آمدند .معلوم بود از کانال می آیند.فریاد زدم و بچه ها را صدا کردم.به بقیه هم گفتم تیراندازی نکنید.بالاخره آن سه نفر به خاکریز ما رسیدند. پرسیدم:از کجا می آیید.

حال حرف زدن نداشتند. یکی از آنها خواست . سریع قمقمه رو به او دادم.دیگر دیگری هم از شدت ضعف وگرسنگی بدنش می لرزید. وسومی بدنش غرق به خون بود. وقتی سرحال آمدند گفتند:از بچه های کمیل هستند.

با اضطراب پرسیدم: بقیه بچه ها چی شدن؟ در حالی که یکی از آنها سرش را به سختی بالا می آورد گفت:فکر نمی کنم کسی غیراز ما زنده باشد.

هول شده بودم.دوباره وبا تعجب پرسیدم:این پنج روز چه جوری مقاومت کردید؟ باهمان بی رمقی اش جواب داد زیر جنازه ها مخفی شده بودیم اما یکی بود که این پنج روز کانال رو سر پا نگه داشته بود.

عجب آدمی بود! یک طرف آر پی جی می زد و یک طرف تیربار شلیک می کرد. یکی از اون سه نفرپرید توی حرفش و گفت:همه شهدا رو ته کانال هم می چید .آذوقه وآب رو پخش می کرد،به مجروح ها می رسید.اصلاً این پسر خستگی نداشت.

گفتم :مگر فرمانده ها ومعاون های دوتاگردان شهید نشدن ، پس از کی داری حرف می زنید؟

گفت:یه جوونی بود که نمی شناختیمش ، موهایش این جوری بود . ، لباسش اون جوری و چفیه. . داشت روح از بدنم جدا می شد.سرم داغ شده بود.آب دهانم را قورت دادم.اینها همه مشخصه های ابراهیم بود.با نگرانی نشستم ودستانش را گرفتم وگفتم:آقا ابراهیم الان کجاست؟ گفت: تا آخرین لحظه که عراق آتش می ریخت زنده بود وبه ما گفت :تا می تونید سریع بلند بشیدو تا کانال رو زیر ورو نکردند فرار کنید. یکی ازاون سه نفر هم گفت:من دیدم که زدنش.با همون انفجار اول افتاد روی زمین.

این گفته ها آخرین اخباری بود که از کانال کمیل داشتیم و ابراهیم تا به حال حتی جنازه ای هم ازش پیدا نشده ، همیشه دوست داشت گمنام شهید شود.

چند سال بعداز عملیات تفحص شهدا، محمود وند از بچه های تفحص که خود نیز به درجه رفیع شهادت رسید نقل می کند: یک روز در حین جستجو، در کانال کمیل شهیدی پیدا شد که دروسایل همراه او دفترچه یادداشتی قرار داشت که بعد از گذشت سالها هنوز قابل خواندن بود، درآخرین صفحه این دفترچه نوشته شده بود:

امروز روز پنجم است که در محاصره هستیم، آب و غذا را جیره بندی کردیم، شهدا انتهای کانال کنارهم  قرار دارند، دیگر شهدا تشنه نیستند.فدای لب تشنه ات پسر فاطمه(س)

* سال اول جنگ بود. به مرخصی آمده بودیم. با موتور از سمت میدان سرآسیاب به سمت میدان خراسان در حرکت بودیم. ابراهیم (شهید ابراهیم هادی)عقب موتور نشسته بود.

از خیابانی رد شدیم. ابراهیم یک دفعه گفت: امیر وایسا! من هم سریع آمدم کنار خیابان. با تعجب گفتم. چی شده؟! گفت: هیچی، اگر وقت داری بریم دیدن یه بنده خدا!‌ من هم گفتم: باشه، کار خاصی ندارم.

با ابراهیم داخل یک خانه رفتیم. چند بار یاالله گفت. وارد اتاق شدیم. چند نفری نشسته بودند. پیرمردی با عبای مشکی و کلاهی کوچک بر سر بالای مجلس بود. به همراه ابراهیم سلام کردیم و در گوشه اتاق نشستیم. صحبت حاج آقا با یکی از جوان‌ها تمام شد. ایشان رو کرد به ما و با چهره‌ای خندان گفت: آقا ابراهیم راه گم کردی، چه عجب این طرف ‌ها!

ابراهیم سر به زیر نشسته بود. با ادب گفت: شرمنده حاج آقا، وقت نمی‌کنیم خدمت برسیم. همین طور که صحبت می‌کردند فهمیدم ایشان، ابراهیم را خوب می‌شناسد حاج آقا کمی با دیگران صحبت کرد.

وقتی اتاق خالی شد رو کرد به ابراهیم و با لحنی متواضعانه گفت: آقا ابراهیم ما رو یه کم نصیحت کن! ابراهیم از خجالت سرخ شده بود. سرش را بلند کرد و گفت: حاج آقا تو رو خدا ما رو شرمنده نکنید. خواهش می‌کنم این طوری حرف نزنید بعد گفت: ما آمده بودیم شما را زیارت کنیم. انشاء‌الله در جلسه هفتگی خدمت می‌رسیم. بعد بلند شدیم، خداحافظی کردیم و به بیرون رفتیم.

بین راه گفتم: ابراهیم جون، تو هم به این بابا یه کم نصیحت می‌کردی. دیگه سرخ و زرد شدن نداره!‌ با عصبانیت پرید توی حرفم و گفت: چی می‌گی امیر جون، تو اصلاً این آقا رو شناختی!؟ گفتم: نه، راستی کی بود!؟

جواب داد: این آقا یکی از اولیای خداست. اما خیلی‌ها نمی‌دانند. ایشون حاج میرزا اسماعیل دولابی بودند. سال ها گذشت تا مردم حاج آقای دولابی را شناختند. تازه با خواندن کتاب طوبی محبت فهمیدم که جمله ایشان به ابراهیم چه حرف بزرگی بوده.

** جاوید الاثر؛

و سرانجام ابراهیم، در والفجر مقدماتی پنج روز به همراه بچه‌های گردان کمیل و حنظله در کانال‌های فکه مقاومت کرد اما تسلیم نشد و در ۲۲ بهمن سال ۶۱ بعد از فرستادن بچه‌های باقی مانده به عقب، تنهای تنها با خدا همراه شد و دیگر کسی او را ندید و این هم آخرین تصویر از پیکر پهلوان بسیجی شهید ابراهیم هادی» در کانال قتلگاه فکه گرفته شده توسط تلویزیون عراق، که در نشریه پلاک هشت منتشر شده است.
 
 
ابراهیم همیشه از خدا می‌خواست گمنام بماند؛ چرا که گمنامی صفت یاران خداست.


** وصیت نامه شهید هادی؛

بسم رب الشهداء و الصدیقین

اگر چه خود را بیشتر از هر کس محتاج وصیت و پند و اندرز می‌دانم، قبل از آغاز سخن از خداوند منان تمنّا می‌کنم قدرتی به بیان من عطا فرماید که بتوانم از زبان یک شهید‌، دست به قلم ببرم چرا که جملات من اگر لیاقی پیدا شد و مورد عفو رحمت الهی قرار گرفتم و توفیق و سعادت شهادت را پیدا کردم، به عنوان پرافتخارآفرین وصیای شهید خوانده می‌شود. 

خدایا تو را گواه می‌گیرم که در طول این مدت از شروع انقلاب تاکنون هر چه کردم برای رضای تو بوده و سعی داشتم همیشه خود را مورد آزمایش و آموزش در مقابل آزمایش‌ها قرار دهم. 
امیدوارم این جان ناقابل را در راه اسلام عزیز و پیروزی مستضعفین بر متکبرین بپذیری.

خدایا هر چند از شکستگی‌های متعدد استخوان‌هایم رنج می‌برم،‌ ولی اهمیتی نمی‌دادم؛ به خاطر این‌که من در این مدت چه نشانه‌هایی از لطف و رحمت تو نسبت به آن‌هایی که خالصانه و در این راه گام نهاده‌اند، دیده‌ام. 

خدایا،‌ ای معبودم و معشوقم و همه کس و کارم، نمی‌دانم در برابر عظمت تو چگونه ستایش کنم ولی همین قدر می‌دانم که هر کس تو را شناخت، عاشقت شد و هر کس عاشقت شد، دست از همه چیز شسته و به سوی تو می‌شتابد و این را به خوبی در خود احساس کردم و می‌کنم. 

خدایا عشق به انقلاب اسلامی و رهبر کبیر انقلاب چنان در وجودم شعله‌ور است که اگر تکه‌تکه‌ام کنند و یا زیر سخت‌ترین شکنجه‌ها قرار گیرم، او را تنها نخواهم گذاشت. 

و به عنوان یک فردی از آحاد ملت مسلمان به تمامی ملت خصوصاً مسئولین امر تذکر می‌دهم که همیشه در جهت اسلام و قرآن بوده باشید و هیچ مسئله و روشی شما را از هدف و جهتی که دارید، منحرف ننماید. 

دیگر این که سعی کنید در کارهایتان نیت خود را خالص نموده و اعمالتان را از هر شرک و ریا، حسادت و بغض پاک نمایید تا هم اجر خود را ببرید و هم بتوانید مسئولیت خود را آن‌چنان که خداوند، اسلام و امام می‌خواهند، انجام داده باشید این را هرگز فراموش نکنید تا خود را نسازیم و تغییر ندهیم، جامعه ساخته نمی‌شود. 

والسلام و علیکم و رحمه الله و برکاته
ابراهیم هادی‌پور

روحش شاد و یادش گرامی

انتهای پیام/

جلسات بزرگداشت شهدا، ادامه‌ی شهادت است

پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR به مناسبت بازگشت و تشییع پیکر ۱۳۵ شهید دوران دفاع مقدس، گزیده‌ای از بیانات رهبر انقلاب اسلامی درباره‌ی بزرگداشت یاد شهیدان را منتشر می‌کند.

* گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست
شهید، چیز عظیم و حقیقت شگفت‌آوری است. ما چون به مشاهده شهدا عادت کرده‌ایم و گذشتها و ایثارها و عظمتها و وصایا و راهی که آنها را به شهادت رساند، زیاد دیده‌ایم، عظمت این حقیقت نورانی و بهشتی برایمان مخفی میماند؛ مثل عظمت خورشید و آفتاب که از شدّت ظهور، برای کسانی که دائم در آفتابند، مخفی میماند.

در دوران گذشته، وقتی که یک نمونه از این نمونه‌های شهدای امروز ما، از تاریخ صدر اسلام انتخاب و معرفی میشد و شرح حال او بیان میگردید، تغییر واضح و شگفت‌آوری در دلها و جانها و حتی در همها و نیّتها به وجود میآورد. هر یک از این ستارگان درخشان، میتواند عالمی را روشن کند. بنابراین، حقیقت شهادت حقیقت عظیمی است.



اگر این حقیقت، به وسیله کسانی که امروز در قبال شهیدان مسؤولیت دارند، زنده بماند، حفظ و تقدیس گردد و بزرگ نگاه داشته شود، همیشه تاریخ آینده ما، از این ایثار بزرگی که آنان کردند، بهره خواهد برد. همچنان که تاریخ بشریّت، هنوز از خون به ناحق ریخته سرور شهیدان تاریخ، حضرت ابی‌عبدالله‌الحسین علیه الصّلاة والسّلام بهره می‌برد؛ چون کسانی که وارث آن خون بودند، مدبّرانه‌ترین و شیواترین روشها را برای زنده نگهداشتن این خون به کار بردند.

گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. رنج سی ساله امام سجّاد علیه الصّلاة والسّلام و رنج چندین ساله زینب کبری علیهاسلام از این قبیل است. رنج بردند تا توانستند این خون را نگه بدارند. بعد از آن هم همه ائمّه علیهم‌السّلام تا دوران غیبت، این رنج را متحمّل شدند. امروز، ما چنین وظیفه‌ای داریم. البته شرایط امروز، با آن روز متفاوت است. امروز بحمداللَّه حکومت حق - یعنی حکومت شهیدان - قائم است. پس، ما وظایفی داریم.
بیانات در دیدار جمعی از خانواده‌های شهدا ۱۳۷۶/۰۲/۱۷



* نگذارید غبارهای فراموشی روی این خاطره‌های گرامی را بگیرد
یاد شهیدان نباید در جامعه‌ی ما از ذهنیتها خارج شود. شهیدان را باید زنده نگه داشت. یاد شهیدان را باید گرامی بدارید و زنده نگه دارید؛ در همه‌ی استانهای کشور این معنا وجود دارد. بیست و سه هزار شهید استان خراسان بزرگ - شامل سه استان کنونی - یکی از برجسته‌ترین و بزرگترین رقمهای افتخارآفرین است. نگذارید غبارهای فراموشی - که عمداً گاهی این غبارها را میخواهند بر روی این خاطره‌های گرامی بپاشند و قرار بدهند - روی این خاطره‌های گرامی را بگیرد؛ زنده نگه دارید. مسئولان هم بایستی این کار را بکنند؛ مسئولان بنیاد شهید هم موظفند؛ مسئولان دستگاههای دیگر دولتی و عمومی هم وظیفه دارند. خود خانواده‌ها هم در محیطهائی که شعاع نفوذ و سلطه‌ی آنهاست، این کار را انجام بدهند. از نام شهید و از افتخار به شهید هرگز غفلت نکنید. تبلیغات عنادآمیز دشمنان سعی کرده‌اند که ارزشهای شهید را بتدریج کم کنند و در مواردی به ضد ارزش تبدیل کنند! این در کشور ما اتفاق افتاد؛ این سعی انجام گرفت؛ البته خنثی شد. اما عده‌ای این قدر وقاحت ورزیدند که نام شهدا و اصل شهادت را زیر سئوال ببرند.

شما ببینید توطئه‌های دشمن تا کجا از لحاظ فرهنگی و ی نفوذ میکند و چقدر من و شما باید هشیار باشیم که جلو این توطئه‌ها را بگیریم. معیار اسلامی، شهید» را از زمره‌ی مردم معمولی بیرون میبَرد و در کنار اولیا و صدیقین قرار میدهد؛ آن یک نگاه والائی است که به عقل ما هم درست نمیگنجد. حتّی با نگاه‌های مادی معمولی، شهید آن کسی است که جان خود را برای نجات شرف و استقلال ملتش فدا کرده. هیچ وجدان و شرفی، هیچ دل بیدار و غیر بیماری میتواند این را انکار کند؟ در کشور ما، در ایران اسلامىِ ما در یک برهه‌ای از زمان سعی کردند این را انکار کنند. فرزندان شهدا به نام پدرانشان افتخار کنند. آنها کسانی بودند که نه در راه تهاجم به یک کشور بیگانه و به یک همسایه، در راه مقابله‌ی با تهاجم یک دشمن، در راه حفظ میهن، حفظ استقلال، حفظ شرف ملی ایستادگی کردند.



. یاد شهدا، افتخارات شهدا، عزت شهدا را همه باید نصب‌العین خودشان قرار بدهند؛ نگذارید فراموش بشود. شما غفلت کنید، نیروهای انقلاب غفلت کنند، نیروهای مؤمن غفلت کنند، نفوذیهای دشمن از آن طرف وارد میشوند و چیزی هم طلبگار میشوند. فاذا ذهب الخوف سلقوکم بالسنة حداد اشحّة علی الخیر اولئک لم یؤمنوا فاحبط اللَّه اعمالهم»؛ وقتی که روز خطر است، در لانه‌ها خزیدند و نفسشان در نیامد. وقتی خطر برطرف شد؛ مردان خطرپذیر در مقابل خطر سینه سپر کردند و خطر را برطرف کردند، اینها از لانه‌هاشان بیرون می‌آیند؛ زبانهای دراز، زبانهای تیز، طلبگار هم میشوند! مگذارید دشمنان انقلاب، دشمنان امام، دشمنان خط جهاد، دشمنان خط ایمان باللَّه، طلبگار بشوند.
بیانات‌ در دیدار خانواده‌های شهدا و ایثارگران خراسان ۱۳۸۶/۰۲/۲

* روزبه‌روز باید نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه ما رواج پیدا کند
جلسات بزرگداشت، ادامه‌ی حرکت جهادی و ادامه‌ی شهادت است. اگر نام شهیدان ما تکرار نمیشد، تجلیل نمیشدند و احترام به آنها و خانواده‌های آنها در جامعه‌ی ما به‌صورت یک فرهنگ درنمی‌آمد - که خوشبختانه به‌صورت فرهنگ درآمده  - امروز بسیاری از این یادهای ارزشمند و گرانبها فراموش شده بود؛ این ارزشگذاری عظیمی که با حرکت شهادت در یک جامعه به‌وجود می‌آید، به فراموشی سپرده شده بود. نباید بگذارید این اتّفاق بعد از این هم بیفتد؛ روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. و اگر این شد، آن‌وقت مسئله‌ی شهادت که به معنای مجاهدت تمام‌عیار در راه خدا است، در جامعه ماندگار خواهد شد. و اگر این شد، برای این جامعه دیگر شکست وجود نخواهد داشت و شکست معنا نخواهد داشت؛ پیش خواهد رفت. عیناً مثل ماجرای حسین‌بن‌علی (علیه‌السّلام)؛ امروز ۱۳۰۰ سال یا بیشتر از شهادت حضرت اباعبدالله (علیه‌السّلام) میگذرد و روزبه‌روز این داستان برجسته‌تر و زنده‌تر شده. این داستان در بطن خود دارای یک مضامینی است که این مضامین برای حیات اسلامی جامعه ضروری است. اگر این مضامین گسترش پیدا نمیکرد، از اسلام و از قرآن و از حقایق معارف اسلامی هم امروز خبری نبود. اینجا هم همین‌جور است؛ نگذارید نام شهدا و یاد شهدا فراموش بشود یا در جامعه‌ی ما کهنه بشود؛ و البتّه با ابتکارات؛ این جلسات بزرگداشتی که آقایان به‌وجود می‌آورید - که خیلی باارزش است - صرفاً یک جلسه‌ی ترحیم باشکوه نیست؛ این جلسات، دارای مضامین ویژه‌ی خودش است؛ بایستی شهادت را معنا کند، شهید را معرّفی کند، فرهنگ شهادت را در جامعه ماندگار کند.



. من عقیده‌ی راسخ دارم بر اینکه یکی از نیازهای اساسی کشور، زنده نگه داشتن نام شهدا است؛ این یک نیازی است که ما - چه آدمهای مقدّس‌مآب و متدینی باشیم؛ چه آدمهایی باشیم که خیلی هم مقدّس‌مآب نیستیم، امّا به سرنوشت این کشور و به سرنوشت این مردم علاقه‌مندیم - هرجور که فکر بکنید، بزرگداشت شهدا برای آینده‌ی این کشور، حیاتی و ضروری است. فرهنگ شهادت یعنی فرهنگ تلاش کردن با سرمایه‌گذاری از خود برای اهداف بلندمدّت مشترک بین همه‌ی مردم؛ که البتّه در مورد ما آن اهداف، مخصوص ملّت ایران هم نیست، برای دنیای اسلام بلکه برای جهان بشریت است.
بیانات در دیدار اعضای ستادهای کنگره شهدای امور تربیتی»، کنگره شهدای دانشجو»، و کنگره شهدای هنرمند۱۳۹۳/۱۱/۲۷
 
* هدفتان نفوذ معارف شهادت در دل مخاطبین باشد
بسیار کار خوب و شایسته‌اى است این کارى که شما براى بزرگداشت شهیدان استانتان انجام دادید(۲) و ان‌شاءالله انجام خواهید داد. مسئله‌ى جنگ تحمیلى و عوارض آن - که از جمله، همین فداکارى‌ها و ایثارها و شهادتها است - یک مسئله‌ى عادى نیست؛ یک مسئله‌ى متعارف و معمولى نیست؛ یک مسئله‌ى فوق‌العاده است. اگر درست نگاه کنیم، مجموعه‌ى حوادثى که در این سالها اتّفاق افتاد و این فداکارى‌هایى که جوانهاى ما کردند، میتواند یک ذخیره‌ى ماندگارى باشد براى همیشه‌ى انقلاب. نباید بگذاریم که این ذخیره بلااستفاده بماند؛ راهش هم همین است که یاد شهیدان زنده باقى بماند.

. هم ضبط خاطرات اینها و تجلیل از یاد اینها و نام اینها، ترویج تصاویر اینها یا کلماتى که از اینها نقل میشود، کارهاى بسیار خوبى است. این فهرستى که شمردید در مورد اقداماتى که انجام گرفته، خیلى خوب است منتها هدفتان این باشد که معارف مربوط به شهادت و همان معناى ایثار و ایمان در مخاطبین امروز شما به معناى عمیق کلمه نافذ باشد.



. نگاه کنید ببینید که چه چیزى است که میتواند دل این جوان را درگیر کند با مسئله‌ى ایمان، با مسئله‌ى ایثار، پایبندى او را عمیق‌تر و وابستگى او را به این فکر مستحکم‌تر کند، این را مطالعه کنید؛ این چیزى نیست که به‌آسانى انسان بتواند به آن دست پیدا کند. هم مخاطب را باید شناخت که امروز مخاطبین ما ده‌ها میلیون هستند که بسیارى جوانند؛ اعم از آنهایى که در دانشگاهند یا در دبیرستانند یا در فضاهاى دیگرى زندگى میکنند؛ اینها همه مخاطبان ما هستند، هم مخاطب را باید شناخت، ظرفیّتهاى او را باید دانست؛ هم چگونگى حرف‌زدن با مخاطب را باید یاد گرفت. این خیلى مهم است؛ ببینید چه چیزى را باید بگویید. شماها نیّتهایتان خیلى خوب است، در این تردیدى نیست؛ هم نیّتتان خوب است، هم تلاش و توانتان خوب است منتها بعضى از کارها هست که احتیاج دارد به اینکه  انسان با متخصّصین کار، با کسانى که در این زمینه‌ها تجربه دارند م بکند؛ این را از یاد نبرید و ببینید چه‌جور میتوانید؛ حالا فعلاً شما در محیط استان فکر کنید؛ ایشان فرمودند استان کوچکى است، خیلى هم کوچک نیست؛ یعنى از لحاظ گستردگى، استان کوچکى نیست؛ حالا ممکن است کم‌جمعیّت باشد - خیلى پرجمعیّت نیست - امّا استان کوچکى نیست. مناطق این استان از لحاظ فرهنگ با هم متفاوتند؛ یعنى فرض کنید سمنان و شاهرود یک‌جور نیستند؛ شماها که اهل استانید، بهتر از من میدانید، من هم با استان شما آشنا هستم. شما ببینید با این مخاطبى که اهل این استان است و با تنوّع فرهنگى‌اى که در استان وجود دارد، چه‌جور میتوانید حرف بزنید و آن حرفى که باید بزنید چیست تا آن حرف تأثیر بگذارد؛ آن‌وقت این کنگره‌ى شما اگر این نتایج را بتواند به دست بیاورد، واقعاً یک کار برجسته خواهد شد؛ یعنى کار بزرگى خواهد شد. از آقایان علما استفاده کنید، از کسانى که تجربه‌ى مسائل ارتباطى دارند استفاده کنید و از بین این مسائلى که وجود دارد گزینش کنید. از هنر حدّاکثر استفاده را باید کرد؛ اشاره کردید به سرود؛ این خیلى مهم است. اگر بتوانید یک سرود زیباى اثرگذار خوش‌مضمون درست کنید، جورى که بچّه‌ها وقتى در کوچه راه میروند، از خانه به مدرسه میروند، زیر لبشان آن را زمزمه کنند، یک کار بسیار بزرگى کرده‌اید؛ یعنى استفاده‌ى از هنر به شکل صحیح؛ این کار شما را آسان میکند، تسهیل میکند. به‌هرحال باید تلاش کرد، باید کار کرد.
بیانات در دیدار اعضاى ستاد کنگره‌ى بزرگداشت سه هزار شهید استان سمنان ۱۳۹۴/۰۲/۱۴

* خورشید فروزان شهادت، همه حجابهای تحریف و فریب را خواهد شکافت
شهیدان ما نیز مانند بانوی بزرگوار اسلام در راه حقِ درخشانی به شهادت رسیدند، که برای کتمان و اخفاء آن، از همه‌ی ابزارها و وسائل زمان، استفاده می‌شد.

سنت لایتغیر الهی نگذاشت، که زهرای مرضیه، در پشت حجاب غلیظ اوهام پنهان بماند، و آن ستاره درخشان خونین، در گذشت زمان به خورشیدی تابان بدل شد. و امروز نام او و یاد مظلومیت او، از همه‌ی حصارهای کتمان، عبور کرده است، و به اعتماد دلها و جانها رسیده است. و این درخشندگی و فزایندگی، ادامه خواهد داشت: انا اعطیناک الکوثر . نام و یاد شهیدان عزیز ما نیز، همانند سیده‌ی عالمیان، با گذشت زمان نورانی‌تر و نافذتر خواهد شد.



امروز، دستهای مجرم، که از آغاز انقلاب و بخصوص در دوران دفاع مقدس همه سعی‌شان این بود، که حقانیت درخشان و مظلومانه‌ی یاوران خمینی عزیز را، کتمان کنند در کار آنند که خاطره‌های دوران جنگ را، به دست تندبادهای تبلیغات مغرضانه بسپرند، و آنها را در وادی فراموشی رها کنند، ولی بی‌شک موفق نخواهند شد. همت و غیرت و ایمان صادقانه‌ی خیل عظیم مؤمنان انقلاب و اسلام بخصوص جوانان غیور و صالح که بدنه‌ی عظیم ملت ایران را تشکیل می‌دهند، یکبار دیگر در تاریخ تجربه‌ی احیاء نام و یاد آن حق مظلوم را، تکرار خواهند کرد. و به توفیق الهی خورشید فروزان شهادت، همه‌ی حجابهای تحریف و فریب را، خواهد شکافت.


در مورد محل دقیق شهادت شهید برونسی اطلاعاتی از قبل وجود نداشت و گروه ویژه برون مرزی به‎دنبال نقطه‎ای که این شهید در آن‎جا باشد، نبود، بلکه به‎صورت تصادفی با یک گروه از شهدا که در اثر مرور زمان از زیر خاک بیرون آمده بودند، برخورد کردند.

گرداب- پیکر بی‎سر شهیدی به میهن بازگشت که عراقی‎ها از او هراس داشتند و حتی برای سرش جایزه تعیین کرده بودند.

عبدالحسین برونسی، پیشه‎اش بنایی بود و در مشهد محضر مقام معظم رهبری را درک کرده بود. وی که فرمانده تیپ ۱۸ جوادالائمه علیه‌السلام بود، ۲۳ اسفند ۱۳۶۳ در جریان عملیات بدر به شهادت رسید و اکنون پس از ۲۷ سال پیکر پاکش به میهن بازگشته است. در همین زمینه همراه شدیم با سردار باقرزاده، رئیس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‎های دفاع مقدس تا درباره بعضی ناگفته‎ها و حواشی بعد از کشف پیکر این شهید گفت‎وگو کنیم.





- خدا را شاکریم که پس از ۲۷ سال، پیکر مطهر شهید برونسی به میهن بازگشت. نحوه پیدا کردن پیکر ایشان چگونه بود؟ آیا از روی شواهد و قرائنی که همرزمان شهید داشتند، محل دقیق شهادت ایشان را می‌‎دانستید یا به‎صورت تصادفی به پیکر شهید برونسی برخوردید؟

پیکر شهید، در آستانه سال نو و در یک عملیات ویژه در شرق دجله، سوی گروه ویژه برون مرزی کاوش شد و به داخل مرز کشورمان انتقال داده شد. در مورد محل دقیق شهادت شهید برونسی اطلاعاتی از قبل وجود نداشت و گروه ویژه برون مرزی به‎دنبال نقطه‎ای که این شهید در آن‎جا باشد، نبود، بلکه به‎صورت تصادفی با یک گروه از شهدا که در اثر مرور زمان از زیر خاک بیرون آمده بودند، برخورد کردند. 
ادامه مطلب



گروه جهاد و حماسه: پیش از شهادت محمود، در خواب دیدم که سمت راست صورتش کبود شده بود. محمود گفت که کسی او را نزده و درد نمی‌کند که در همان زمان از خواب پریدم. پس از شهادت محمود، وقتی به بهشت زهرا رفتم، متوجه شدم که قسمت راست صورت پسرم کبود شده است و به یاد همان خواب افتادم.

رد نشود///

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، در ویژه برنامه ستارگان پرفروغ» این هفته که ساعت ۱۱ سه شنبه سوم بهمن ماه در بیت معظم شهید محمود چیتی» برگزار می‌شود؛ محمدرضا جمالی، مدیر فرهنگی هنری منطقه ۱۰ به منظور گرامیداشت یاد و خاطره شهدای منطقه ۱۰؛ با خانواده معظم این شهید والامقام دیدار و از آنها تجلیل کرد.

مادر سالخورده شهید چیتی با بیان خاطراتی از فرزندش گفت: محمود ۲۰ فروردین ماه سال ۴۵ به دنیا آمد و هشتم مردادماه سال ۶۵ در سن ۲۰ سالگی در حومه خرمشهر به شهادت رسید.

رد نشود///

وی افزود: محمود دوره آموزشی‌اش در مشهد؛ لشگر ۷۷ بود و طی گذشت دوماه از سربازی‌اش، زمانی که به مرخصی آمد، لباس‌های بافتنی و انگشترش را به یکی از دوستان و پسرخاله‌اش داد و وصیت کرد تا انگشتر را در حرم امام رضا(ع) بیندازد.

رد نشود///

مادر شهید تصریح کرد: محمود برای بار دوم که از خدمت مرخصی گرفته بود؛ قصد رفتن به شمال را داشت، اما این اجازه را به او ندادم. زمانی که محمود به سربازی برگشت، دو هفته بعد خبر شهادتش را از همسایه‌ها شنیدم؛ چراکه همسایه‌ها در جایی خوانده بودند که محمود شهید شده است.

وی ادامه داد: زمانی که از بنیاد شهید رسما خبر شهادت محمود به ما رسید، همان شب پدر محمود رفت و همه مدارک را از جیب محمود برداشت و به خانه آورد و صبح زمانی که من برای دیدن پیکر پسرم رفتم، متوجه شدم که پیکر محمود با پیکر یک شهید شمالی جابه جا شده و پیکر محمود اشتباها به شمال منتقل شده بود که البته دو روز بعد، پیکر را به ما دادند.

رد نشود///

مادر شهید به خوابی اشاره کرد که پیش از شهادت محمود دیده بود و گفت: پیش از شهادت محمود، در خواب دیدم که پسرم ساک به دست وارد کوچه شده است و وقتی از او پرسیدم که از سربازی فرار کرده‌ای، او گفت که سربازی‌ام تمام شده است. سمت راست صورتش کبود شده بود. محمود گفت که کسی او را نزده و جای سیلی هم درد نمی‌کند و در همان زمان از خواب پریدم. پس از شهادت محمود، وقتی به بهشت زهرا رفتم، داخل قبر را که مشاهده کردم، متوجه شدم که قسمت راست صورت پسرم کبود شده است. با دیدن این صحنه به یاد همان خواب افتادم.

وی بیان کرد: نام محمودم را روی نوه بزرگم گذاشتم که امروز ۲۷ ساله بوده و در سپاه مشغول به کار است. دلیل آنکه نام پسرم را روی نوه‌ام گذاشته‌ایم براساس خوابی بود که دیده بودیم. یک شب در خواب دیدیم که نوزاد قنداقی از قبر محمود بیرون می‌کشند.

رد نشود///

 

شهید محمود چیتی متولد بیستم فروردین ماه ۱۳۴۵، از دلاور مردان دفاع مقدس است که هشتم مردادماه ۱۳۶۵ طی درگیری با دشمن در شهر خرمشهر به درجه رفیع شهادت نائل شد. پیکر پاک این شهید والامقام درقطعه۵۳ ردیف ۹۵ شماره۱۷ گار مطهر شهدای بهشت زهرا(س) به خاک سپرده شده است.

گفتنی است؛ گرامیداشت یاد و خاطره شهدای والامقام منطقه ۱۰ به همراه پاسداشت فرهنگ ایثار، شهادت و مقاومت در قالب دیدار و تکریم خانواده معظم شهدا؛ بر اساس فرموده‌ مقام معظم رهبری به تلطف و احوالپرسی از خانواده شهدا» از اهداف برنامه ستارگان پر فروغ» است که هر هفته، سه شنبه‌ها به همت خانه موزه شهیدان اقبالی برگزار می‌شود.

در این دیدار محمدرضا جمالی، رئیس فرهنگسرای عطار به همراه با کوروش ایلخنانی رئیس روابط عمومی فرهنگسرای عطار و افسانه مهاجان؛ رئیس خانه  موزه شهیدان اقبالی حضور داشتند.


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

فروشگاه آبان daroblogB شمال مال شب های روشن کیلومتر موتورسیکلت هورامان نشریه‌ی الکترونیکی رایانا تغییر ایجاد کن شمعدونی وبگاه شخصی حمیدرضا حسین خانی